این نوشته رو در حدود 3 روز پیش یکی از کاربرای دنباله ( مولن . روژ ) نوشتن و به دنباله لینیک دادن و بعد از آن یکی دیگر همین متن رو در بالاترین هم لینیک کرد . اما بعد از گذاشتن این لینیک در دنباله بحثی شروع شد که از خود لینیک جالبتر بود . در اینجا من تمام بحثها رو هم اضافه کردم .
آنچنان از ترس آقای توکلی صحبت میکنند ، مثل اینکه مثلا پیامبر اسلام فرار نکرد !؟ مگر اغیر از این است که پیامبر اسلام هم فرار کرد ؟ مگر غیر از این است کسی دیگر را جای خود خواباند تا بتواند فرار کند ؟ چطور فرار پیامبر اسلام میشود هجرت ، میشود الهام ، میشود مبدا تاریخ اسلام ، اما فرار یک دانشجو به هر شکل که حساب کنیم از دست جنایتکاران که به مراتب وحشی تر از بت پرستان زمان پیامبر بوده اند ، میشود خفت !؟ چرا پیامبر اسلام با هزار ترفند گریخت ؟ در غاری پنهان شد و عنکبوتها « به نقل از روایات خودشان » به فریادش رسیدند ؟ پنهان شدن در چادر زنانه خفت است یا پنهان شدن در آنسوی تارهای عنکبوت !؟ یک دانشجوی بی پناه را محکوم میکنند ، اما گریختن پیامبر اسلام را که به قول خودش لشکری از فرشتگان و اجنه از او مراقبت میکردند ، عین شجاعت میشود . داستانها از این شجاعت بافته
M78
جناب مولن روژ، گذشته از همه شبهات اعتقادی که مطرح کردید که به جای خود جواب هم داره، من از این متن این نتیجه رو گرفتم که شما دارید می گید که ایشون خودش لباس زنانه تنش کرده بوده نه اینکه بعد از دستگیری به زور تنش کرده باشند که ازش عکس بگیرن.
به نظر من هر دو حالتش امکان داره اما شما در این متن ظاهرا حرف رسانه های دولتی رو صحیح فرض کردید.
moulin-roug
هیچ فرقی نمیکنه ، چه خودش پوشیده باشه ، چه نه ، چه فرقی میکنه ؟
خود شما طرفدار پر پا قرص ، حکومت اسلامی هستید . ولی جرات اینکه با نام و مشخصا و آدرس و عکس واقعی ، حتی در سایتهای مجازی فعالیت کنید ندارید . پس دانشجویی سابقه دار ، که دو بار زندان رفته ، و روزها در انفرادی بوده ، و شناخته شده است ، وقتی در ایران ، در داخل دانشگاه ، در یک روز حساس ، مشخصا بر علیه حکومت و خامنه ایی سخنرانی میکند ، یعنی شجاعت بسیار دارد . اگر لباس زنانه پوشیده باشد برای فرار از دست جنایتکاران ، کجایش اشکال دارد ؟؟؟
مگر اکبر عبدی که در فیلم هنرپیشه زن شد ، از اداره ارشاد مجوز نگرفت ؟ مگر کلی هم فروش نکرد ؟ مگر کسی اکبر عبدی رو مسخره کرد ؟ مگر کسی بهش گفت به خاطر پول خودش رو زن کرده ؟
از طرفی در مدارس در باب راستگویی این حدیث رو از پیامبر و ابوذر غفاری نقل میکردند . که پیامبر همیشه سفارش به راستی و درستگویی میکرده است . روزی پیامبر مجبور میشود برای عبور از دست بازرسان کفار ، در بار ابوذر پنهان شود . کفار از ابوذر می پرسند چه در بار داری ؟ او هم پاسخ میدهد ، پیامبر اسلام ! کفار که فکر میکنند او شوخی میکند ، خنده شان میگیرد و اجازه میدهند او رد شود . سپس پیامبر به ابوذر میگوید : چرا راستش را گفتی ، نگفتی مرا دستگیر کنند ؟ که ابوذر پاسخ میدهد : خودتان گفتید همیشه راستش را بگو . من هم راستش را گفتم ، و با راستی شما نجات پیدا کردید .
« در این روایت هم پیامبر پنهان میشود ، نمیدانم روایت درست است یا غلط ، ولی بحث پنهان شدن از دست جنایتکاران است ، هر کسی اگر خود را در خطر ببیند یا فرار میکند ، یا پنهان میشود . مگر اینکه میدان جنگ باشد . که قضیه اش فرق میکند »
moulin-rouge
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بودهاند [وقتى] فرشتگان جانشان را مىگيرند مىگويند در چه [حال] بوديد پاسخ مىدهند ما در زمين از مستضعفان بوديم مىگويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد پس آنان جايگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است (۹۷)
نسا
در قرآن اصولا هجرت کردن و مهاجرت کردن به دلیل ظلمی که در سرزمینی به شما میشود واجب است . یعنی از دید مذهبی هم مهاجرت کردن سفارش میشود .
اما وقتی عده ایی ایرانی به اجبار ایران را ترک میکنند و به خارج میایند ، میشوند فراری ! ولی همین کار در عصر پیامبر اسمش هجرت بوده است . شما کلمه هجرت را در قرآن جستجو کنید ببینید چقدر ارجاع میدهد ، و چقدر سفارش شده است .
حرف من این نیست که پیامبر ترسو بوده ، حرف من این است که این کار صحیح است . در خود قرآن میگه اگر جانت در خطر بود دروغ هم بگو . دینت رو انکار کن . بنابراین وقتی انکار دین برای رهایی از شکنجه و مرگ ، شرعی است . چطور لباس مبدل پوشیدن ، زشت و قبیح است ؟ چطور طرف را محکوم میکنند که ترسیده است ؟
m78
دیگه هم این مرتیکه الدنگ اواخواهر رو اینقدر با فخر دو جهان و سرور کاینات مقایسه ابلهانه نکنید. پیامبر اگر به فرمان الهی یک شب برای حفظ جانش که در واقع حفظ ماموریت جهانی و الهیش بود هجرت کرد، به جاش هم در اون همه غزوات با کفار در صف اول جنگ بود (همونی که شما نابخردان بهش می گید جنایت!).
moulin-rouge
خود قران میگه : به بت پرستان هم ناسزا نگید ، تا به خدای شما ناسزا نگویند .
این هم مضحک است که من به عنوان یک منتقد دین باید درسهایی از قرآن به شما بدهم . وقتی شما به مخاطب فحش میدهید ، در واقع از مخاطب دعوت میکنید که به اعتقادات و باورهای شما فحاشی کنند .
...
اوا خواهر بودن ، بسیار بهتر از پدوفیل بودن است . پیامبر اسلام یک پدوفیل بود . هنوز علما از ننگ این فاجعه نتوانسته اند فرار کنند . پیرمردی پنجاه و چهار ساله ، به دختری نه ساله تجاوز میکند . و جنابعالی هم این کار را مقدس میدانید .
a89
پیامبر اسلام یک پدوفیل بود
جناب اقای مولن روژ عزیز ما نگویم بد میل به ناحق نکنیم کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم از شما بیش از این انتظار داشتم
moulin-rouge
دوست عزیز ، در تمام کشورهای آزاد و مدرن ، هم خوابی با یک دختر نه ساله پدوفیلی حساب میشود . شوخی هم با کسی ندارند . ندیدید چه بلایی سر مایکل جکسون اوردند ؟ تازه ثابت هم نشده بود که پدوفیل هست . یا کارگردان فیلم پیانو که تحت تعقیب است و ظاهرا اخیرا بازداشت شده است . ایشان هم پدوفیل بودند . کودک آزاری در زمان فعلی یک جرم است . کسی که مدعی پیامبری برای تمام زمانهاست ، میاید به یک دختر بچه تجاوز میکند . چه بسا که این دختر بچه وجه المصالحه در جهت جانشینی پیامبر قرار گرفته باشد ، چرا که بعد هم ابوبکر خلیفه میشود ! بعد هم عمر خلیفه میشود ، که اتفاقا حفصه دختر عمر هم زن پیامبر شده است . ظاهرا پیامبر اسلام از تمامی گردن کلفتها یک دختر به عاریه گرفته است ، از ابوسفیان هم که ام الحبیه !
پیامبر اسلام به هیچ عنوان جای دفاع ندارد . آنقدر پرونده قطور در نقض حقوق انسان و کرامت انسانی دارد ، که آب هفت دریا هم نمیتواند ایشان را پاک کند . این یک واقعیت است . اگر راست میگویند ، یک شبکه تلوزیونی بیاید ، یکبار ، یک روحانی متخصص با یک منتقد دین متخصص در مورد پدوفیلی پیامبر مناظره یا تبادل نظر کنند . کدام روحانی جرات چنین کاری دارد ؟
همه میگویند در آن زمان رسم بود ! مثل اینکه پیامبر پیرو رسومات ننگین اعراب جاهل بوده است ! از طرفی همانموقع هم پیرمرد با دختر بچه ازدواج نمیکرده ، اگر رسم بود چرا زن اول پیامبر از خودش پانزده سال بزرگتر است ؟؟؟ چرا پیامبر در هنگام فقر و بی چیزی با یک دختر ده دوازده ساله ازدواج نکرد ؟؟؟
پیامبر وقتی جوان بود ، با یک زن مسن ازدواج کرد ، وقتی که پیر شد با دختر بچه ، کجای اینها از نظر شما منطقی است ؟؟؟
شخصا آنقدر انتقاد میکنم ، تا در برخی تاثیر کند و چشمشان به حقایق باز شود . چنانکه خود من نیز به همین شیوه چشمم به حقایق باز شد ، و اگر تداوم انتقادهای دیگران نبود ، چه بسا کماکان در دنیای تاریک و توهمی خود باقی می ماندم .
a89
نسبت دادن بیماری روانی به مقدسات دیگران راه مناسبی برای روشنگری نیست این باعث جری شدن طرف مقابل ومجادله می شود نه مباحثه
m78
خیلی جالبه، مردی با دختر بالغی، به اصرار پدر دختر و میل و رضایت دختر، ازدواج رسمی و قانونی می کنه. کسی در میان معاصران یا در طول قرون بعد این کار رو نه بد می دونه نه نکوهش می کنه. بعد از 13-14 قرن کم کم عده ای که دشمنی با اون مرد دارند یادشون می افته که ای داد و بیداد تا حالا یادشون رفته بوده از این راه کینه و عقده شون نسبت به اون مرد الهی و پیامش رو ابراز کنن.
جناب مولن روژ، اگر رسول خدا به همسر قانونی و شرعی که عاقل و بالغ با ایشون ازدواج کرده، نعوذ بالله تجاوز کرده پس والدین جنابعالی هم متصف به همین صفت هستند. با اخترام
ملاک سن افراد نیست. ملاک بلوغ و عدم بلوغ است. اون هم تابع شرایط اقلیمی و تاریخی و جغرافیایی است.
هزاران بار این حرفها گفته شده.
moulin-rouge
مباحث دینی رو به هر شکلی که عنوان کنیم ، باز هم باعث ناراحتی طرف مقابل میشود . در یک نقد مذهبی ، همه چیز به نظر توهین امیز میاید ، هر کلمه معنی دشمنی و کینه میدهد . به هر حال شیوه استانداردی برای نقد مذهبی وجود ندارد . نویسندگان بزرگ هم موفق به ابداع شیوه ایی که مخاطب مذهبی را ناراحت نکند نشدند . حالا منکه دیگر بماند .
به هر حال مذهبی ها هم مخالفان خود را همینطور خطاب میکنند . مگر در قران نمیگوید : آنها کور و کر هستند نمی فهمند ! بر دلهایشان مهر خورده !
وقتی کلمه توهم برای شما اینقدر آزار دهنده است ، چرا کلمه کور و کر و نفهم ، سنگ دل ، برای منتقد دین آزار دهنده نباشد ؟
من یک ادم مذهبی نیستم ، ظاهرا شما این رو هنوز نپذیرفتید ، از من انتظار دارید شبیه عرفا عمل کنم ، اما من اخلاقیات خودم را دارم که ممکن است خیلی هم زننده باشد . اما این من هستم ، به قول خیام ، بهتر از این نمیتونم باشم . اینجا هم کسی رو به اخلاقیات دعوت نمیکنم ، فقط چشمشون رو به جنایات باز میکنم . البته اگر بتونم .
اما نسبت به مدعیان اخلاق هم اخلاقی تر عمل میکنم . مثلا اقای منوچهر اینجانب را احمق خطاب میکنند ، و دیگری را الدنگ ، اما اینجانب در جوابشون به شیوه ادبیاتی ، پیامبر اسلام را نقد میزنم . این نقد من جدید نیست ، در روزنامه های انگلیس هم چند سال پیش مطرح شد و اتفاقا خیلی هم جنجال به پا کرد . مسلمانان به جای پاسخگویی ، هوچی گری در آوردند ، مثل همیشه شلوغ کاری کردند ، بدون اینکه یک نفرشان بیاید و به اصطلاح خودشان رفع شبهات کند . روزنامه نگار انگلیسی گفت : من یک ادعا دارم ، که پیامبر شما با معیارهای جهانی امروز ، یک پدوفیل بوده است ، اگر شما نقدی به این حرف من دارید بیایید در یک برنامه زنده ، با هم صحبت کنیم .
حرف حساب هم که جواب ندارد ، هوچی گری دارد . کسی حاضر به مناظره نشد !
m78
من که از اول گفتم بله این هم امکان داره. این حرف با عقل جور در می آد یعنی امکانش هست. اما فتوشاپی بودن اون عکسها حرف منطقی نیست.
moulin-rouge
اول که از نظر من شرع کوچکترین معنی نمیدهد . حالا بحثش طولانی است . مادر من در سن یازده سالگی با پدرم که شانزده سال داشته است ازدواج میکند . که همیشه از این جهت من آنها را نقد میزنم . اما چرا ؟ غیر از این است که به رسم قوانین متحجرانه و عقب مانده اسلامی ، چنین ظلمی اول به مادرم و بعدا به پدرم شده !؟
من از چهارده قرن پیش حرف نمیزنم از همین الان حرف میزنم ، خاله ام نه سالگی شوهر کرده ! هر دو خاله ام ! نتیجه هم دارند . یعنی هم بچه هم نوه هم نتیجه !!!
اینها همش تجاوز و کودک آزاری است . به خاطر همین دین اسلام ، زندگی میلیونها نفر از جمله خود من به نیستی و نکبت و بدبختی کشانده شد . وقتی پدر خانواده اعتقاد دارد که سالی یک بچه باید داشته باشد تا سپاه اسلام قوی باشد ، معلوم است که حداقل هفت هشت تا بچه میگذارد گیرش بیاید . آنهم به فرمان پیامبر و امام و البته خمینی .
نتیچه : عدم توانایی در تربیت ، ظلم مسلم به مادر که همیشه باید بار دار باشد ، ظلم مسلم به مادر که باید این همه بچه را بزرگ کند ، ظلم مسلم به کودک که در فضای شلوغ و ترور و وحشت تربیت مذهبی بزرگ میشود . چرا مردم ایران اصلا اعصاب ندارند ؟ کتاب عصبیت زمانه ما ، از کارن هورنای رو بخونید ، همش به دلیل همین رفتارهای کودکی است ، در کودکی چون خانواده شلوغ بودیم ، کسی حوصله کسی را نداشته ، هر کسی میرسیده میزده تو سر اون یکی ، همه اینها هم از آموزه های سخیف دین اسلام است . وقتی در قرآن مشخصا به مرد اجازه کتک زدن زن را میدهد ، یعنی یک کودک از جمله خود من بارها کتک خوردن مادر را می بیند ، یعنی پدر که حالا میخواهد نقش حضرت علی را بازی کند ، ساعت پنج صبح با لگد و سیلی کودک را بلند میکند که نماز بخواند .
ای بابا ، فکر کردی من روی پدر یا مادر تعصب دارم ؟؟؟ من ناتورالیزمی فکر میکنم . از نظر من هم آغوشی پدرم با دختری یازده ساله ، چه با خطبه عربی ، چه بدون خطبه عربی ، پدوفیلی بوده است ، هر چند که خود پدرم هم چندان سنی نداشته است ، و آموزه های ضد بشری اسلامی ، باعث چنین فاجعه ایی شده است .
اما این فاجعه در نسل جدید دیگر اتفاق نخواهد افتاد . یعنی همین انتقادهای یکی مثل من بود که دیگه اجازه نداد زن در خانواده ما تبدیل به کارخانه جوجه کشی شود . تبدیل به کلفت و آشپز شود . چرا که مدام اول خانواده خودم را نقد میزنم . خوشبختانه با کسی تعارف ندارم . حداقل پدر و مادرم بارها به اشتباهات مذهبی خود اعتراف کرده اند . البته مادرم بی تقصیر است ، بیشتر پدرم مذهبی بود از نوع خشن هم بود . اسلام یعنی خشونت یعنی کینه ، دشمنی ، عصبانیت ، شکاکیت ، دیکتاتوری ، زور ، ترور ...
حالا برسیم به بحث نکاح شرعی . شما به من بگویید نکاح شرعی چیست ؟ غیر از این است که یک جوازنامه یک قرار داد یک کنتراکت ، صادر میشود . این قرار داد اغلب حکومتی است . یعنی شما اگر در یک کشور غیر مذهبی هم زندگی کنید ، این دولت است که چنین مجوزی را میدهد . در یک کشور مذهبی ، این مجوز از طریق روحانیان صادر میشود ، حالا چیزهایی هم خوانده میشود که همه خبر دارند . اما ازدواج شرعی در تمام دنیا ، یعنی اعطای مجوز هم آغوشی یک زن و مرد ، از طریق دولت به زوج .
چیز دیگری که نیست ، آیا هست ؟ در ایران اگر یک مرد زدن دار ، به زنی دیگر تجاوز کند ، یعنی به قول مذهبی ها زنا کند ، ولی ثابت کند که مجوز تجاوز را داشته ، یعنی از یک روحانی یا یک مرکز دولتی جواز تجاوز کسب کرده ، این تجاوز دیگر به اصطلاح شرعی میشود ! البته بهتر است بگویم این رابطه جنسی شرعی میشود . چیزی غیر از این است ؟
حرف پیامبر و حکومت اسلامی این نیست که مرد و زن به هم خیانت نکنند ، زنا نکند ، رابطه جنسی نداشته باشند ، حرفشان این است این رابطه می بایست با اجازه حکومت باشد . بدون اجازه حکومت سکس کردن ، غیر قانونی است . هرطور که حساب کنیم ، حرفی احمقانه است . اینکه برای یک رابطه خصوصی حتما دولت یا حکومت یا یک مرکز روحانی باید مجوز بدهد !!!
دولت البته میتواند جلو خشونت های جنسی را بگیرد و می بایست بگیرد ، میتواند مصداق تعریف کند که رابطه جنسی با زیر هجده سال جرم است ، چرا که شخص هنوز کودک است . البته زیر هجده ساله ها خودشان با خودشان میتوانند رابطه جنسی داشته باشند ، ولی رابطه بزرگسالان با زیر هجده سال مصداق جرم است . که بسیار قانون خوبی هم است . ولی اینکه دو نفر که بهم تمایل احساسی و جنسی دارند ، برای ارضای خود ، اول می بایست جوازنامه بگیرند ، واقعا مضحک است . و مضحک تر اینکه اگر نگیرند خطر مرگ و سنگسار و زندان و اعدام و شلاق آنها را تهدید میکند !!!؟؟؟
متوجه منظورم هستید ؟
البته در غرب همانطور که میدانید ، دیگر کمتر کسی ازدواج دولتی میکند ، معمولا زوجین با هم زندگی میکنند . در اروپا که اینچنین است ، بچه دار هم میشوند بدون اینکه کسی به این بچه ها بگوید حرام زاده ! صرفا برای گرفتن خدمات ، بچه ها اسمشان در شهرداری ثبت میشود ، نام پدر و مادرشان هم ثبت میشود . و برای هیچکس هم تعجب آور نیست .
به قول سیمون دو بووار : ازدواج رسمی ، دخالت آشکار دولت در حریم خصوصی افراد جامعه است .
این هم لب مطلب !
m78
ببین مولن روژ، شما عادت داری با پرگویی و تکرار مکرارات خودت را محق جلوه بدی. خلاصه مطلب یک جمله بیشتر نیست. اون هم هزاران باز گفته شده و اثبات شده.
پدوفیل به کسی میگن که به یک کودک احساس جنسی داشته باشه. مساله اینه که عایشه در زمان ازدواج، اساسا کودک نبوده. یکی انسان عاقل و بالغ بوده که به میل و رضایت خودش و به اصرار پدرش که (می خواسته به داشتن چنین دامادی افتخار کنه) با پیامبر ازدواج کرده. حالا می خواهی اسمش رو بذار ازدواج رسمی، شرعی، زناشویی، پیوند دو طرفه؛ قرارداد عقد، هرچی. به هر حال شامل تعریف پدوفیلی نمی شه. شامل تعریف تجاوز هم نمی شه.
دروغ کنتور نمی اندازه دیگه! بگو! فقط در این یک مورد، صدها ساعت سخنرانی، صدها کتاب و هزاران سایت اینترنتی وجود داره که به این حرف جواب داده.
moulin-rouge
کتاب المیزان شما ، بیست جلد تفسیر بر قرآن زده . این پرگویی نیست . انوقت دو تا کامنت من پرگویی هست .
از ننه و بابام پرسیدی ، گفتم که آنها هم قربانی آموزه های اسلامی عصر سنگی هستند . خودت هم میفهمی حق با من هست ، ولی نمخوای قبول کنی . خودت حاضری دختر یا خواهر نه سالت رو به یک پیرمرد پنجاه و چهار ساله بدی !؟؟؟
نه حقیقتا حاضری ؟ حالا نه ساله نه ، هجده ساله ، خوبه !؟ هجده ساله نه بیست و پنج ساله ! حاضری !؟ اون هم پیرمردی که نه سال بعدش فوت میکنه ! برای نه سال شهوت رانی ، یک دختر بچه رو تا آخر عمر بیچاره میکنه . چون میدونسته خواهان زیاد داره فرمان میده که هیچکس باهاش ازدواج نکنه . سیاه بخت کردن یک دختر بچه ، برای نه سال شهوت رانی و هوس رانی . این است جهاد اکبر ؟؟؟
« اخه دختر نه ساله چی حالیش هست که عاشق یک پیرمرد پنجاه و چهار ساله بشه ، یه چیزی بگو که تو عقل بگنجه ، ضمنا چرا پیامبر در جوانی با یک دختر جوان ازدواج نکرد ؟؟؟ از روی سوالها پرش میکنی ، چون جواب نداری . درغگو هم شما هستید ، کجا در کدام شبکه تلوزیونی اینها آمدند با یک متخصص صحبت کنند . فقط به صورت یک طرفه هی ردیه نویسی کردند . ولی جرات اینکه در تلوزیون مشخصا در این باب صحبت کنند رو ندارند ، چون حیثیت پیغمبرشون به باد میره . »
m78
شما چه چیزی گفتی که من جواب براش نداشتم؟ من می گم عایشه 9 ساله عاقل و بالغ بوده. همین. تاریخ این حرف رو تایید می کنه. دختر خود پیامبر هم در 9 سالگی ازدواج کرده و در اون سن عاقل و بالغ بوده. در همین ایران خودمون 2-3 نسل بری عقب ازدواج در 9 و 10 سالگی فراوان پیدا می کنی. شما به زور می خواهی شرایط اقلیمی و تاریخی و عرفی و ژنتیکی یک زمان و یک جامعه خاص رو به یک زمان و یک جامعه دیگه تعمیم بدی در واقع تحمیل کنی. این نحوه مطالعه علمی تاریخ نیست.
moulin-rouge
رسم جاهلیت بوده که پیغمبر مهر تایید بر اون میزنه . مثل برده داری ، مثل کنیزداری . اگر بنا باشد که تمام رسومات تایید شود ، یه دفعه بت پرستی را هم تایید میکرد خیال همه رو راحت میکرد ، هر چند که این کار رو هم کرد . چرا که قبله ابتدا بیت المقدس بود ، ولی به دلیل فشار بت پرستان قبله را هم عوض کرد ، تا منافع اقتصادی داشته باشد .
در ایران هم چنین ازدواج هایی به دلیل آموزه های غلط اسلامی بوده . از طرفی در ایران کی دختر یازده سالش رو به عقد یک پیرمرد پنجاه و چهار ساله در میاره ؟؟؟ حتی در دهاتها هم چنین نبوده !
بله رسم بوده که دختر رو زود شوهر بدهند ، ولی نه به یک پیرمرد ، بلکه به یک پسر جوان هم سن و سال خودش ، مثلا پانزده ، شانزده ، نهایتا بیست .
کلا خودت رو میزنی به کوچه علی چپ . چهل و پنج سال تفاوت سنی رو نمی بینی ؟ مگه نمیگی رسم بوده ؟ یکی دیگه رو در صدر اسلام نام ببر ، حتی از بت پرستان ، که در سن پیری و کهنسالی ، با یک دختر بچه ازدواج کرده باشه . ازدواج فاطمه در نه سالگی بود ، اما علی پنجاه سال سن نداشت !!!
شما به تفاوت سنی اصلا توجه نمیکنید . فقط میگید ، نه سال انموقعه بالغ بوده . به فرض که بالغ بوده ، کی حاضر است دخترش رو به کسی بده که چهل و پنج سال از بچه ش بزرگتر هست ؟؟؟ شما حاضرید ؟
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا ﴿۳۷﴾
آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى مىگفتى همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد (۳۷)
احزاب
منوچهر خان برای خودت داستان تعریف میکنی ؟ در این آیه پیغمبر میخواد اونها رو مثلا آشتی بده ، خدا میگه من که از دلت خبر دارم ، میدونم دلت می شنگه ، میدونم خاطر خواه طرف شدی ، چرا میخوای اونها رو آشتی بدی ، و چنین شد که زید زنش را طلاق داد و به عقد پیامبر در آورد .
این آیه رو هم از خودش نازل کرد ، تا بگوید : باور کنید بنده بی تقصیرم ! خدا خواسته ! خدا گفته تو بغل زن مردم بخوابم ! چکارش به من !؟ من مامورم و معذور !!!
m78
نه نشد! شما اسلام ستیزان عادت دارید اول یک ادعایی رو مطرح می کنید بعد که بطلان اون ادعا نشون داده می شه سریع از این شاخه به اون شاخه می پرید. تا حالا بحث ما بر این بود که ازدواج با عایشه آیا از مصادیق پدوفیلی که شما ادعا کردی هست یا نه. این بحث منطقا ربط به سن عایشه داره نه به سن پیامبر. تازه حتی ربط به سن عایشه هم نداره در واقع ربط به بلوغ و عدم بلوغش داره. حالا که بحث کودک نبودن عایشه و عاقل و بالغ بودنش اثبات و تبیین شد شما به جای پس گرفتن ادعای واهی و بی اساس خودت با پریدن به یک شاخه دیگه و عوض کردن موضوع بحث، داری سن پیامبر رو ملاک قرار می دی!
گذشته از اینکه این حرف چقدر به موضوع بحث بی ارتباط است، جهت اطلاع شما بله ازدواج مردان مسن با دختران جوان همیشه و در همه جوامع بوده و هست. همین حضرت فاطمه، هم ابوبکر پیرمرد خواستگارش بود، هم عمر هم عبد الرحمن ابن عوف پیرمرد. هم خیلی پیرمردان دیگه از بزرگان مهاجران و انصار که بعضی ها سنشون حتی از خود پیامبر هم بیشتر بود. پس این مطلب کاملا مرسوم و مقبول بوده. در ضمن شما عمدا یک موضوع رو نادیده می انگاری. اصلا پیامبر خواستگار عایشه نبوده، ابوبکر و عایشه ،خواستگار پیامبر بوده اند.
به به! می بینم که از خودت مفسر قرآن هم شدی! همینه که قرآن می گه این کتاب "برای ظالمان جز خسران [و گمراهی] نمی افزاید".
شما با از اول با دید انگار و نگاه الحادی وارد بحث دینی می شی بعد هم می خواهی به هر طریق، پیشفرض خودت رو به دین نسبت بدی. این روش تحقیق علمی نیست. شما مطمنی که آنچه که پیامبر پنهان می کرد عشقش به زن زید بود؟ یا نه آنچه پیامبر پنهان اطلاع از نهایت ماجرا بود از طریق اتصالش به علم الهی؟ شما مطمینی که آنچه پیامبر در دل بخاطرش از مردم می ترسید آشکار شدن عشقش بود؟ یا نه آنچه پیامبر از آن خوف داشت واکنش احتمالی مردم برای حرکت ساختارشکنانه آن حضرت در ملغی کردن اون رسم جاهلی بود؟
یک نکته دیگه که شما منکران اکثرا ازش غافل می شید ترتیب و اولویت بندی بحث است. خوب شما اگر مطمنی که اون حضرت، پیامبر الهی نبوده و آیه "از خودش" نازل کرده که دیگه اصلا بحث درباره اینکه چه کرده و چه نکرده که بیموردهه.
اگر بر طبق فرض شما اون حضرت در ادعای نبوت صادق نبوده دیگه اصلا بحث درباره جزییات زندگی اش اهمیتی نداره. اهیمت این بحث بعد از اثبات نبوت ایشون است. پس ما اصلا قبلا از اینکه برسیم به بررسی جزییات زندگی اون حضرت باید ببینیم در ادعای نبوتش صادق بوده یا نه. متصل به وحی بوده یا نه. رسول از جانب خدا بوده یا نه. معصوم بوده یا نه. اینها بحثهای اساسی است که باید اول بهش پرداخته بشه.
lib
اون وقتا رسم بوده بچهٔ ۹ ساله شوهر کنه و محمد از رسم بیرون نرفته ولی بعد نوبت زن نا پسریش میاد یهو میاد قهرمان بازی در میاره؟ منوچ هر جاش رو بگیری یه جاش دیگش در میره.
ولی خودمونیمها عجب گذشتی کرده. خدا خیرش بده.
اگه راه خدا اینه من هم حاضرم از این بگذرم.
m78
من نگفتم ازدواج با عایشه بر منبای تایید یک رسم جاهلی بوده. من گفتم با اصرار دختر و پدر دختر با یک دختر عاقل و بالغ ازدواج کرده. این به چه رسم جاهلی ربط داره؟
این از این. دوم اینکه یک مورد به من نشون بده که پیامبر بت پرستی رو تایید کرده باشه؟ (داستان قرانیق رو مثال نزنی که اون داستان از اساس جعلی است و اولین بار در قرن هفتم جعل شده).
سوم اینکه قضیه تغییر قبله رو هم که همه می دونند قبله در راستای خنثی کردن طعنه های یهودیان که مسلمانان پیرو ما هستند تغییر کرد. در زمان تغییر هم آوازه شرک ستیزی اسلام به حدی بلند شده بود که این شبهه ای که شما مطرح کردی یعنی "تایید بتها" برای هیچ کس پیش نیومد. جالب اینجاست که آیه تغییر قبله، جلو جلو راه رو برای اینگونه تعببر های شما منکران بسته . برای اینکه در همون آیه به زیبایی منطق توحیدی اسلام و نفی بتها رو بیان می کنه.
يكي از تحولات مهم تاريخ اسلام كه در سال دوم هجرت اتفاق افتاد تغيير قبله مسلمانان از بيت المقدس به سوي كعبه بود. ابن مسعود روایت کرده:
«مردم به سوي بيتالمقدس نماز ميكردند و چون هيجده ماه از هجرت پيغمبر(ص) گذشت، به هنگام نماز سر به آسمان برميداشت و منتظر فرمان خداوند بود و سوي بيت المقدس نماز ميخواند ولي دوست داشت بهسوي كعبه نماز گذارد و خداوند اين آيه را نازل فرمود:
«قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ»
« نگاههاي منتظر تو را به سوي آسمان ميبينیم. اكنون تو را به سوي قبلهاي كه از آن خشنود باشي، باز ميگردانيم. روي خود را به جانب مسجدالحرام كن! هر جا باشيد روي خود را به جانب آن بگردانيد و كساني كه كتاب آسماني به آنها داده شده به¬خوبي ميدانند اين فرمان حقي است از ناحيۀ پروردگارشان صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نيست»
علي بن ابراهيم از امام صادق(ع) نقل ميكند؛ پس از اينكه پيامبر(ص) سيزده سال در مكه و هفت ماه در مدينه بهسوي بيت المقدس نماز خواند، او را بسوي كعبه متوجه كرد و علت اين امر اين بود كه يهود پيغمبر اسلام(ص)، را سرزنش ميكردند و ميگفتند تو تابع ما هستي و بهسوي قبله ما نماز ميگذاري. رسول اكرم(ص) از اين سرزنشها سخت غمگين ميشود و در دل شب از خانه بيرون آمد، و به آفاق چشم ميدوخت منتظر فرمان الهي در اين زمينه بود. چون آن شب سپري شد و روز فرا رسيد، در هنگام نماز ظهر در مسجد"بني سالم" در حاليكه دو ركعت نماز ظهر خوانده بود، جبرئيل نازل گرديد و بازوهاي آن حضرت را گرفت و او را به سوي كعبه برگردانيد و اين آيه را آورد.
مسجدي كه تغيير قبله در آن انجام شد در تاريخ اسلام به مسجد ذوقبلتين معروف شده است. تغيير قبله از مسجد الاقصي به مكه، بر يهود و منافقان دشوار بود و به همین علت بر مسلمانان خرده ميگرفتند كه چرا تاكنون در نماز به مسجد الاقصي رو ميكرديد و اكنون قبله شما تغيير يافت، که در این هنگام آيه ذیل نازل شد:
«سيقولُ السُّفهاء مِنَ النَّاس ما وَلاَّهمْ عَن قِبْلتهم الّتِي كانُوا عليها قُل لِلّهِ المشرِقُ و الْمَغرِبُ يَهدي من يشاء إِلى صراطٍ مستقيم»
«بزودي مردم سبك مغز ميگويند چه چيز آنها را از قبلهاي كه به آن بودند باز گردانيد؟ بگو شرق و مغرب از آن خواست، خدا هر كسي را بخواهد به راه راست هدايت ميكند»
عدهای به این تغییر قبله ایراد گرفته و می گویند:
تغيير قبله آن هم از خانه ای كه آن قدر شرافت دارد و خدا آنرا قبله پيغمبران پيشين قرار داده براي چيست؟ اگر گفته شود به دستور خداست، اين حرف قابل قبول نيست زيرا خداوند خودش بيت المقدس را قبله قرار داده و او فرمان خود را نقض نميكند. چون به عقيده يهود، نسخ در احكام الهي ممكن نيست. و اگر بدون دستور خداست آن هم انحراف از جاده مستقيم و بازگشت بضلالت و گمراهي است.
شکی نيست كه قبله بودن كعبه يا بيت المقدس يا سنگي كه در آن است، چيزي نيست كه از آثار ذاتي آن بناء مخصوص باشد تا به هيچ وجه قابل تغيير و تبديل نباشد و قبله بودن بيت المقدس يك حكم ابدي و غير قابل نسخ باشد، بلكه تمام جهت هایی كه انسان ممكن است به طرف آن بايستد از اين نظر مساويند، خداوند هر طور بخواهد و هر وقت بخواهد درباره آنها حكم ميكند، البته حكم او براي هدايت و اصلاح مردم است،
وَ للَّهِ المَْشرِقُ وَ المَْغْرِبفَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِإِنَّ اللَّهَ وَسِعٌ عَلِيمٌ
مشرق و مغرب از آن خداست پس هر طرف كه رو كنيد همانجا رو بخدا داريد كه خدا واسع و دانا است
بله این است منطق توحیدی قرآن، اما منکران همه چیز رو از پنجره نگاه مادی و منافع دنیایی می بینند.
بحث ازدواج با 9 ساله، اصلا بحث رسم و رسوم نیست. قبلا هم گفتم. بحث ازدواج با یک دختر کامل و بالغ است. الان هم دختر 9 ساله عاقل و بالغ باشه می تونه ازدواج کنه مشکلی نداره.
اما اون ازدواج با زینب (همسر قبلی زید) دقیقا بحث ملغی کردن یک رسم جاهلی بوده که عرب روش تعصب داشته.
حالا من که اون آخوند افغانی نیستم. بفرمایید "نقد عقلانی" کنید. در مورد بیسوادی پیامبر یک جای دیگه بهت گفتم منظور سواد اکتسابی و مدرسه ای است و الا پس از بعثت برای کسی که متصل به منبع علم الهی است به قول حافظ:
نگار من که مکتب نرفت و خط ننوشت ... به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
کتاب: زندگانى حضرت محمد(ص) ص 462
نویسنده: رسولى محلاتى
از حوادثى که در این سال اتفاق افتاد ازدواج پیغمبر با زینب بنت جحش بود این ازدواج مورد بحث و انتقاد برخى از کشیشان مغرض مسیحى قرار گرفته و این عمل پیغمبر را حمل بر علاقه شدید به زن و شهوت جنسى کردهاند و به پیروى از منافقین صدر اسلام گفتهاند: چون پیغمبر زینب را دید و به او علاقهمند شد، وسیله طلاق او را فراهم ساخت تا خود با او ازدواج کند؟در اینجا لازم است قدرى در این باره توضیح داده شود و نخست اصل داستان ازدواج او را با زید بن حارثه شوهر اول او ذکر کرده و سپس به دنباله ماجرا مىپردازیم.
پیش از این در داستان بعثت رسول خدا و دومین مردى که به آن حضرت ایمان آورد گفته شد که زید بن حارثه چند سال قبل از بعثتبه صورت بردهاى به خانه خدیجه آمد و رسول خدا(ص)او را از خدیجه گرفت و آزاد کرد و از آن پس او را پسر خود خواند و مردم مکه او را پسر محمد مىنامیدند.
داستان اسارت و بردگى او و ماجراهاى بعدى را مورخین این گونه نوشتهاند که: زید جوانى از قبیله کلب بود و در ضمن نزاعى که میان قبیله مزبور و یکى از قبایل دیگر عرب روى داد او را به اسارت گرفتند و در بازار عکاظ به معرض فروش در آوردند و حکیم بن حزام - برادر زاده خدیجه - روى سفارشى که قبلا خدیجه براى خریدغلامى به او کرده بود، زید را خرید و براى خدیجه به مکه آورد، پس از آنکه پیغمبر اسلام خدیجه را به همسرى اختیار کرد به زید علاقهمند شد تا بدانجا که او را زید الحب نامیدند. خدیجه که چنان دید او را به پیغمبر بخشید و در این خلال جریانى اتفاق افتاد که پدر و خویشان زید مطلع شدند که وى به صورت بردگى در خانه خدیجه به سر مىبرد.
و چون بردگى زید براى آنها موجب سرافکندگى بود و از این گذشته به فرزند خود علاقه داشتند به مکه آمده و براى استرداد زید با پیغمبر گفتگو کردند و مبلغى هم به عنوان قیمت فرزند خود پیش آن حضرت بردند. زید که از ماجرا مطلع شد روى محبتهایى که در طول اقامت در خانه آن حضرت دیده بود حاضر به بازگشتبه میان قبیله خود نشد و پس از مذاکراتى قرار شد پیغمبر او را آزاد کند و او را پسر خوانده خویش کرده و در خانه آن حضرت بماند.
پدر و مادر زید نیز با این پیشنهاد موافقت کردند و از آن پس رسول خدا(ص)او را پسر خود خواند و اعلام کرد که او از من ارث مىبرد و من هم از وى ارث خواهم برد و بدین ترتیب منظور زید، پدر، مادر و قبیله او نیز عملى گردید و همگى راضى شدند.
پس از اینکه حضرت محمد به رسالت مبعوث شد و چند سال از این ماجرا گذشت طبق آیه 6 - 5 سوره احزاب این حکم منسوخ گردید و قرار شد پسر خواندهها را به نام پدران اصلى آنها بخوانند و از آن پس او را زید بن حارثه گفتند.
ازدواج زید بن حارثه با زینب بنت جحش
از محبتهایى که رسول خدا نسبتبه زید مبذول داشت آن بود که تصمیم گرفتبراى زید همسرى اختیار کند و به همین منظور به نزد زینب دختر جحش خواهر عبد الله بن جحش که از طرف مادر عمه زاده آن حضرت و دختر امیمة بنت عبد المطلب بود خواستگارى فرستاد، زینب و نزدیکانش که در آغاز خیال کردند پیغمبر براى ازدواج با خود خواستگار فرستاده خوشحال شدند و جواب مساعد دادند، اما وقتى فهمیدند این خواستگارى براى زید بن حارثه بوده پشیمان شدند وبراى آن حضرت پیغام دادند که این ازدواج - یعنى وصلتبا زید - بر خلاف شئون فامیلى ماست و بدین ترتیب حاضر به آن وصلت نشدند.
و چون در ضمن آیه 36 سوره احزاب زینب از این کردار سرزنش شد دیگر باره رضایتخود را با این ازدواج اعلام کرد و بدین ترتیب به همسرى زید در آمد.
زینب از ابتدا - روى همان جهتى که ذکر شد بناى ناسازگارى را با زید گذارد و زید چند بار خواست او را طلاق گوید ولى پیغمبر وساطت کرده مانع از این کار شد و چنانکه صریح قرآن کریم استبه آن دو دستور سازش داد تا سرانجام وقتى معلوم شد که توافق اخلاقى میان آن دو وجود ندارد و با هم سازگار نیستند قرار شد زید بن حارثه او را طلاق بدهد.
طلاق زینب و ازدواج رسول خدا با او
زینب که از زنان مهاجر و از خانوادههاى شریف مکه بود و پس از طلاق در مدینه و دور از بستگان نزدیک و در شهر غربتبه سر مىبرد در اندوه و ماتم فرو رفت و چنانکه گفتهاند بسیار مىگریست و از آن سو خداى تعالى رسول الله را مامور ساختبراى از بین بردن سنت جاهلیت که ازدواج با زن پسر خوانده را مانند ازدواج با زن فرزند رسمى جایز نمىدانستند، زینب را به ازدواج خویش در آورد و در ضمن او را از این عقده و شکست روحى نیز نجات داده و خواسته دیرینه او و فامیلش را - که ازدواج با یکى از شخصیتهاى قریش بود - انجام دهد.
رسول خدا(ص)نیز پس از گذشت دوران عده و مدتى پس از آن، با اینکه از انتقاد منافقان مدینه اندیشه داشت این کار را انجام داد و زینب در ردیف همسران آن حضرت در آمد.
. در اینجا به نظرم رسید براى شاهد گفتار بالا سخن جان دیون پورت را در این باره براى شما، که در کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن نوشته است نقل کنیم اگر چه قسمتهایى از کتاب مزبور مورد بحث و انتقاد است.
وى پس از اینکه به داستان جنگ خندق و ائتلافى را که یهود با قبایل عرب بر ضد اسلام کردند و منجر به شکست آنان و سپس غلبه مسلمانان بر یهود شد اشاره کرده و مىنویسد:
«در اینجا لازم است تهمتى را که دشمنان محمد در همین اوقات از روى غرض و حسد به او زدهاند رد شود، و آن موضوع ازدواج عیال مطلقه پسر خوانده اوست، واقع امر این است که خیلى قبل از طلوع اسلام میان اعراب عادى رواج داشت که اگر کسى زنى را به نام مادر مىخواند دیگر نمىتوانستبا او ازدواج کند و اگر کسى جوانى را پسرش مىخواند از آن به بعد آن پسر از تمام حقوق فرزندى وى برخوردار مىشد، ولى قرآن هر دو عادت مزبور را نسخ کرد، به این معنى که اگر کسى زنى را مادر مىخواند مىتوانستبا او ازدواج کند و نیز اگر پسر خواندهاى عیالش را طلاق مىداد پدر خوانده مىتوانست عیال او را به ازدواج خودش در آورد.
محمد که نسبتبه زینب خیلى احترام مىگذاشت او را به ازدواج پسرى که به او نیز همان قدر احترام قایل بود در آورد، چون نتیجه این ازدواج براى زید ضایتبخش نبود با همه مداخلهاى که پیغمبر در این باره نمود زید تصمیم به طلاق زینب گرفت.
پیغمبر خودش بخوبى مىدانست که چون اصولا این وصلتبه وسیله او انجام گرفته است مورد توبیخ قرار خواهد گرفت. ولى پس از انجام طلاق، حضرت محمد از گریههاى زینب و بدبختى او متاثر شد، لهذا تصمیم گرفت از تنها وسیله اصلاحى که در دسترس دارد استفاده کند بنابراین پس از طلاق زید، خودش با زینب ازدواج کرد.
پیغمبر با اشکال به این اقدام تصمیم گرفت و مىدانست عربها که هنوز پاى بند رسم و عادت سابقشان بودند او را با انجام این عمل به بىعفتى متهم خواهند کرد، ولى حس شدید وظیفهشناسى بر این موانع غالب آمد و زینب عیال پیغمبر شد. »
کتاب عذر به پیشگاه محمد، ترجمه سعیدى، صص 36 - 35.
lib
زینب دختر امیمه دختر عبدالمطلب عمه محمد نام پدر جهش (دختر
عمه محمد)
ازدختران زیبای عرب بود که ازبچگی با محمد یا بهتر بگـویم محمد
با وی در ارتباط بود و آنـزمان کـه محمد به صحرا میرفت برای
چوپانی وقتی به دنبال زینب میگـشتـند او را همراه گله محمد در حال
بازی مییافتند تا حدی که تمام طایفه فهمیده بودند که بین ایشان رابطه
ای هست و وقتی زینب به سن ازدواج رسید هیچ کس با همه زیبایی
او حاضر به ازدواج با او نشد از طرفی محمد نیز که هر وقت اراده
میکرد زینب در خدمتش حاضر میشد دیگر اتش ازدواج با او را نداشت
و پس از ازدواج با خدیجه دیگر جرات فکر کردن به زن دیگری را
نداشت
مهمتر از همه برای اینکه دهن مردم را ببندد تصمیم گرفت که زینب را
زن کسی کند که بله چشب گوی پیامبر باشد و گندی که محمد و زینب
زده بودند به زبان نیاورد
اما زید پسر حارثه از اشراف شام بود که طی بروز جنگهای بین
قبیله ای اسیر شد و در نهایت خدیجه همسر پیامبر اورا به غلامی
خریداری نمود
محمد نیز که به دنبال نقشه شوهر درست کردن برای زینب البته شوهر
سوری بود به فکر زید افتاد
اما زید برده بود و طبق قوانین عرب نه دختر نه پسر حق ازدواج با
برده را نداشت
اینجوری شد که زید را از خدیجه میگیره بعد اون را به عنوان پسر
خود معرفی میکنه ( پسرخوانده) حالا دیگه مشکل حل شده و زیدبن
محمد زیدبن محمد سرتاسر عربستان پیچیده زینب را عروس میکنند و
به خانه میبرند
شب اول چه عرض کنم شب عبور ممنوع یا عبور آزاد
اصلا برای کسی که برده هست چه اهمیتی داره ، همینقدر که براش
زن درست کردن و از غلامی به پسر چه کسی اونم پیامبر ارتقاء
دادند همین پیشکش بهتر دهنش را ببنده
اما هدف زن درست کردن برای زید نبود هدف این بود که محمد
هر وقت آقاش بلند شد بره به عروس خشکلش ی سری بزنه زید هم
که مرد کاری فرمانبردار تازه فرمانده لشکر محمد در جنگهای متعدد
گاهی یک هفته و یک ماه که محمد ایشان را به راهزنی(به اسم اسلام)
میفرستاد(ا.حمله به کاروان نقره قریش در جمادی الاول که از شهر
ساحل به شام درحرکت بود و داماد پیامبر ابواعاص نیز با
کاروانیان بود2.حمله به بنی نزاره و دستگیری ملکه آنان ام القرفه و
بستن وی به دو شتر و به دونیم کردنش3.حمله به شهر مینا در مصر
4.جنگ موته که نیروی دشمن حدود صد هزار نفر بودند و زید کشته
شد)
طلاق زینب
بعد از ازدواج زینب و زید از گوشه و کنار خبر رابطه محمد با
زینب به گوش زید رسید و حتی عده ای بابت شب زفاف به او کنایه
میزدند ولی زینب ادعای مادرزادی آزاد بودن خود را میکرد تا جایی
که مشاجره بالا گرفت و با اطمینان زید پس از دیدن محمد در نزد
زینب و اینکه در هیچ یک از جنگهایی که زید میرفت محمد
همراهش نبود و به بهانه اینکه زینب نباید تنها بماند در کنار زینب
میماند و بیان علاقه دیرینه نسبت به محمد از بچگی توسط زینب در
مشاجرات با زید هنگامی که عصبانی میشد ـ زید تصمیم به طلاق
زینب گرفت
مخالفت محمد تا آبروش نره
هرچه محمد ـ زید را نصیحت کرد افاده نکرد وبا طلاق زینب بر همه
رابطه محمد با او مسجل میشد و اینکه زینب در شب زفاف دختر نبود
اما چه باید کرد
مشکل دوتا شده حالا زینب عروس پیامبر شده و حتی پس از طلاق
هم نمیتواند او را طبق سنت مسلمانان عقد نماید تا دهن مردم را که
بجای امین لقب خائن به او داده اند ...
دست به دامن خدا و قتل زید
اینگونه میشود که از قول خدایی که در پس ماجرای جنده بازی مثلا
شب پیش بر او نازل میشود و در خطاب به محمد و زینب و زید و
سایر مسلمانان در
آیه 37 سوره احزاب به مردم اینگونه میگوید
و اذ تقول للذی انعم الله علیه ......
(زحمت بیافتید و داخل قرآن ببینید)
ترجمه:
هنگامی که به شخصی که به او عنایت کردی (زید)
و خدا نیز به او
عنایت کرد میگویی زنت را نگهدار(طلاق نده)و در درون خود از
ترس مردم امری را مخفی میکنی(اینکه به زینب تجاوز کرده ) در
حالی که باید از خدا بترسی و خدا آن را آشکار خواهد ساخت و چون
زید حاجت خود را انجام داد (طلاق زینب) ما او را به عقد تو درآوریم
تا برای سایر مومنان نیز ازدواج با زن پسرخوانده امکانپذیر باشد.
تصمیم به کشتن زید
از طرف دیگر برای اینکه قبل از اینکه زید زینب را طلاق دهد و
تاییدی بر لکه ننگ عمل پیامبر بگذارد و ادعای پیامبری او را زیر
سوال ببردتصمیم به کشتن زید میگیرد به اینگونه که زید را فرمانده
لشکر جنگ موته مینماید جنگی که با تعدادی اندک از لشکریان زید در
مقابل صدهزار نفر سپاه هرقل که از قبایل بهراء،وانل،بکر،لخم و
جزام بودند ومحمد به زید سفارش مینماید مکر و حیله بکار نبرید و
آنان را دعوت به اسلام کنید و از آنان بخواهید از سرزمین خود
بروند و اگر نرفتند نهراسید به یاری خداوند بر آنان پیروز خواهید شد
در حالی که پرچم اسلام در دست زیدبن حارثه بود جنگیدند و زید
کشته شد
ازدواج با عروس
حال دیگر نه زیدی در کار بود نه فرصتی که لکه طلاق را بر پیشانی
زینب و محمد بگذارد از طرفی دیگر آیه 37 احزاب نیز از سوی خدا
نازل شده سنت منت کون لقش هنوز چند دقیقه از عده زینب نگذشت که
بالاخره زینب آویزان محمد شد.
m78
داستان جالبی بود! فقط یک ایراد داشت! تخیلی بود و با شواهد محکم تاریخی همخوانی نداشت. تاریخ، فیلم علمی تخیلی نیست که اسلام ستیزانی مثل "اشتاد" مشیری بشینن پای منقل از خودشون ببافند. تاریخ، نیاز به سند و مدرک و متون دست اول داره. اون متنی که من گذاشتم ارجاع محکم به متون تاریخی داره. متن شما یه قصه خاله زنکی بیشتر نیست. حالا چرا برای طولانی نشون دادن داستانت مثل شعر نو هر جمله رو در یک سطر نوشتی؟!
lib
?زید بن حارثه برده ای متعلق به خدیجه بود.خدیجه او را به محمد بخشید و او ،وی را آزاد کرد و چون طایفه اش او را از خود راندند،محمد زید را به پسر خواندگی پذیرفت.وقتی محمد زینب بنت جحش را برای زید خواستگاری کرد او و برادرش به شدت به مخالفت با این امر پرداختند ،چرا که برای زینب که از خانواده اشراف مکه بود کسر شأن به حساب می آمد که با یک برده آزاد شده ازدواج کند اما محمد با نزول آیه 36سوره احزاب در واقع زینب را بر خلاف میل باطنی او واردار به ازدواج با زید کرد .(تفسیر نمونه)
آیه 36 سوره احزاب :?هیچ زن و مرد مؤمن را در کاری که خدا ورسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست و هر کس که نافرمانی امر خدا و رسول کند دانسته به گمراهی سخت و آشکاری افتاده است .?(به عبارت ملموس تر خفه شوید و روی حرف من حرف نزنید)
در واقع محمد اینجا کاری برخلاف عرف ورسم معمول آن زمان را (اختلافات طبقاتی)به راحتی با انتساب یک آیه به خدا،بر زینب و خانواده اش تحمیل کرد.اما بعد از جدای زینب از زید که آنگونه که از آیه 37 سوره احزاب بر میآید و مورخین و مفسرین اسلامی از جمله تفسیر جلالین نیز آن را تأیید میکنند،در پی شیفتگی محمد و علاقه وتمایل او به زینب بعد از ازدواج با زید صورت گرفت محمد بر خلاف سنت معمول زمان جاهلیّت مبنی بر حرام بودن ازدواج با زن پسر خوانده،زینب را به عقد خود در آورد و اینبار نیز خدای محمد که گویا در آن زمان از شدت بیکاری همواره سرگرم ماسمالی نمودن سوتی های بنده عزیز خود بود،وارد صحنه شده و با نزول آیه 37 سوره احزاب این کار محمد را نیز مشروع و خدا پسندانه و آسمانی جلوه داد.
یه 37 سوره احزاب :?هنگامی که به شخصی که خدا بدو عنایت فرموده و تو بدو عنایت کردی (زید)می گویی زن خود را برای خود نگاه دار و از خدا بپرهیز در ضمیر باطن خود از ترس مردم امری را مخفی می کنی که خداوند آن را فاش خواهد کرد در صورتیکه باید از خدا بترسی نه از مردم .چون زید کام دل از آن زن گرفت ما او را (زینب) به زوجیت تو در آوردیم تا برای مؤمنان دیگر هم در نکاح با زنان پسر خوانده خود که از آنها کامیاب شدند حرج و گناهی نباشد و فرمان خدا به انجام رسید.?(از عبارت در ضمیر باطن خود از ترس مردم امری را مخفی می کنی می توان به علاقه محمد به زینب پی برد.)
بله محمد این بار هم زهر تمام نیش و کنایه ها و حرف های احتمالی را به جان خرید و چون یارای مقاومت در برابر تمایل به زینب زیبا را نداشت ،راحت تر از آنچه بتوان تصویر کرد ،پا به روی رسم و سنت معمول عرب نهاد .البته قران دلیل این کار محمد را تنها و تنها از بین بردن امر حرام بودن ازدواج با زن پسر خوانده می داند که اگر چنین است این کار با نزول یک آیه هم میتوانست صورت پذیرد و دیگر نیازی به تحقیر زید و ویرانی یک زندگی نبود همچنانکه در آیه٢٢ سوره نسا ازدواج با زن پدر را منع و ممنوع کرده است.هر چند که شان نزول آیه 53 سوره احزاب نیز این توجیه را زیر سوال میبرد.در تفسیر نمونه آمده است که شب ازدواج محمد و زینب ضیافتی ترتیب داده شده بود که مردم دسته دسته می آمدند،میخوردند و میرفتند . دیگر کسی باقی نمانده بود و در نتیجه سفره را بر داشتند ولی چند نفر همچنان در اتاق محمد ماندند و مشغول بحث و گفتگو شدند و سخن آنها به طول انجامید. به گفته انس خادم مخصوص محمد : ? محمد برخاست تا شاید آنها متوجه شوند و پس کار خود بروند،او بیرون آمد تا به حجره عایشه رسید. بار دیگر بازگشت،من هم در خدمتش باز آمدم باز دیدم که همچنان نشته اند در نتیجه آیه فوق نازل شد .?
آیه 53 سوره احزاب :? ای کسانی که ایمان آوردید به خانه های پیغمبر داخل نشوید مگر آنکه اذن دهد و بر سفره طعامش دعوت کند در آن حال هم نباید زود تر از وقت آمده و به ظروف غذا چشم انتظار گشایید . بلکه موقعی که دعوت شدید ،بیایید و چون غذا تناول کردید زود از پی کار متفرق شوید نه آنجا برای سرگرمی به سخنرانی بپر دازید که این کار پیغمبر را آزار می دهد و به شما از شرم اظهار نمی دارد . ولی خدا را از اظهار حق خجلتی نیست و ...... ?
شأن نزول و مفهوم این آیه آشکارا نشان می دهد که محمد تا آنجا جهت انجام فریضه مبارک و مقدس نکاح و دخول عجله و اشتیاق داشته است که حتی به خدای خود نیز رحم نمی کند و شخیصت و موقعیت او را تا حد یک واسطه و کار گزار روابط عمومی خود نزول می دهد . اگر نیت از میان بردن ممنوعیت ازدواج با زن پسر خوانده بود قطعا خداوند سبحان نا گزیر نمی شد که برای هر چه زودتر خلوت کردن محمد با زینب و کام گرفتن از او جبرئیل را جهت ابلاغ این دستور به سوی زمین گسیل کند که : آی ی ی ملّت برید پی کارتون محمد در حال حاضر کار واجب تری برای انجام دادن داره!
کسی که باور داره یه الاغ میتونه پرواز کنه خیلی بیشتر تخیلی تر است تا کسی که داستانی رو تعریف میکنه که میتونه ۲۰ % از آن درست باشد.
m78
بنده کی گفتم "الاغ" می تونه پرواز کنه؟ اون موجود/وسیله ای که شب معراج پیامبر سوار شد هر چه بود مسلما "الاغ" نبود.
lib
علامه طباطبائی در تفسیر خود ذیل آیه اول سوره اسراء براساس حدیثی از جعفر صادق به نقل از پیامبر اسلام، چنین به تشریح سفر آسمانی او میپردازد:
نوشتار اصلی: براق جبرئیل و میکائیل و اسرافیل به منظور سفر محمد به آسمان مرکبی موسوم به براق(جانوری سپیدرنگ با جثهای میان اَسَتر و درازگوش توصیف گشته كه نزديک رانهایش دو بال داشته، و در هر گام به اندازه میدان دید خود پیش میرفته است) را براى او آوردند، یکى مهار آن را گرفت و دیگرى رکابش را و سومى جامه محمد را در هنگام سوار شدن مرتب کرد، در این موقع براق بناى چموشى گذاشت که جبرئیل او را لطمهاى زد و گفت: آرام باش اى براق، قبل از این پیامبر، هیچ پیامبرى سوار تو نشده، و بعد از این هم کسى همانند او، سوارت نخواهد شد. و سپس با براق معراج آغاز شد.
منبع :ویکیپدیا
ببخشید یادم نبود از الاغ بزرگتر بود.
معراج از زبان پیامبر اعظم(ص)
پیامبر(ص) فرمود:
من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیتالمقدس رسیدم. هنگامی که به بیتالمقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیتالمقدس نماز خواندم.8
در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود:
ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیتالمقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم. از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام میکردند.
سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.
اینها که دیگه حرف ضد دینها نیست.
moulin-rouge
رفیق عزیز ، مذهبیان همه جا مصونیت مذهبی دارند . هر چه دلشان بخواهد فحش بدهند ، توهین کنند ، کسی کاری به کارشان ندارد .
ولی مدیر سایت برای من تذکره می فرستد ، که نقدهایت توهین به مقدسات است !!!
آزادی بیان فقط برای مذهبیان است . و مذهبیان همواره از آزادی از نوع رکیکش هم برخوردار هستند . منتقد دین همواره متهم است که دارد توهین میکند .
عین واقعیت تاریخی را تعریف میکنم ، میشود توهین !!! انوقت یک نفر مذهبی که دیگران را الدنگ ، احمق ، ابله ، اواخواهر ، ... خطاب میکند ، میشود عند اخلاقیات !!!
دنیا متعلق به مذهبیان است . سایتهایی هم که ژست آزادی بیان میگیرند ، در نهایت متعلق به مذهبیان هستند . اگر بنا باشد توهین کننده تذکر بگیرد ، اول باید پیامبر اسلام تذکر بگیرد . که در قرآنش ، به مخاطبین ، به ادیان دیگر نه تنها مشخصا توهین میکند ، بلکه با فتواهای مقدس خود ، آنها را به خاک و خون میکشد .
منوچهر ، علی ... دنیای مال شماست . بروید عشق و حال کنید . مدیر سایت هم با شماست ! من مطمئنم اگه اینجا خود علی دشتی هم بود ، سعید سیرجانی هم بود ، صادق هدایت هم بود ، ایرج میرزا هم بود ، توسط مدیر سایت تذکر میگرفت که نمی بایست مذهب رو نقد کنید ! چرا که منوچهر و علی و احتمالا باربد و اریسخن ناراحت میشوند .
وقتی در سایتهای اجتماعی آزادی بیان نیست . مسخره است که در حکومت اسلامی که جنایتکاران بر آن حاکمند ، دنبال آزادی میگردیم !!!
سایتها فقط ژست آزادی بیان میگیرند . ولی همواره کاربران را هدایت میکنند که چه بگویند چه نگویند . فرار پیغمبر میشود توهین به دین . ولی هم آغوشی با دختر نه ساله ، میشود خود اخلاقیات .
واقعا که مسخره است .
lib
دوست عزیز باید بگم آن خیلیها که شما میگید مسلمان هستند، اگر در یک جامعهٔ سکولار باشند به شدت بر کرده خود پشیمان خواهند شد. زیرا هر آنچه که کردند حتی در حق اعضای خانودهٔ خویش (مربوط به فروختن خانواده به اطلاعات و سپاه) جز لاینفک همون اسلامشان است. مردی بود در کیش ما که فرزندش رو به سپاه فرستاد تا بقول خودش از اسلام و قرآن دفاع کنه، از اون طرف پسر دیگرش مخالف رژیم شد، شب وقتی پسرشان برای دیدن مادرش یواشکی به خانه آماده بود آن ۲تا اول با اسلحه سوراخ سوراخ آاش کردند سپس به سپاه تحویل دادند و یک خانه گرفتند. همان شخص بعد از ۳ سال از شدت پشیمانی از کردهٔ خود دیوانه شد سپس از بالای خانه خودش رو به پائین پرت کرد. پس نتیجه میگیریم سیر اسلامیزه شدن اون خیلیها به خاطره جبر جامعه و نبود راه دیگر است. پس وظیفه شما، مولین، من، ماها این است که این جبر جامعه و تکصدایی رو بشکنیم. به نظر من دنیای مجازی بهترین راه برای روشنگری و سازماندهی است، هرچند که افرادی مثل منوچ هم در این راه سنگ انداز هستند. ولی راهی دیگر نیست، اگر صد تا دولت و حکومت دیگر عوض شود چیزی تغییر نمیکند تا وقتی که مردم عوض نشده باشند، به نظر من مولین نتنها توهین نکرده بلکه تا حالا با کامل آرامش بحث کرده کاری که من بعضی وقتها نمیتوانم. سعی کنیم ظرفیت رو بالا ببریم که همه بتوانند حرف بزنند، هرچند برای اسلامی ها(اگر باب طبع نباشد) توهین به حساب میاد.
moulin-rouge
اینجانب از کسانی بودم که قبل از انتخابات شدیدا برای آقای کروبی تبلیغ کردم . نقد دین متفاوت از موضع سیاسی است . کاربر عزیز ، عجیب است که شما تفاوت سیاست و نقد دین را نمی دانید . هدف من از نقد دین این نیست که جامعه بی دین شود . این به من ربطی ندارد . هدفم رسیدن به آزادی و مردمسالاری است . اما ظاهرا شما هم تحت تاثیر تخیلات و توهمات جناب دکتر سروش قرار دارید ، که میگویند فقه را از حکومت جدا کنیم و جایش اخلاقیات دینی بگذاریم !!!
ازادی و مردمسالاری بدون جدایی دین از حکومت یک سراب بیش نیست . اگر صد میلیون سال هم نقدهای ما طول بکشد ، تا دین از حکومت جدا نشود ، و یک سری زمینه های دیگر آماده نشود ، ما به آزادی نخواهیم رسید . اینجانب تکلیف ندارم که مدام دین رو نقد بزنم . نقد دین یک جبر است . حکومت دینی است ، پس مجبور هستیم که دین را نقد بزنیم .
تمام غرب هم مسیحی و اکثرا کاتولیک هستند ، این چه ربطی دارد ؟؟؟ اینکه بگوییم چون همه مردم ایران مسلمان هستند ، پس دیگر دین را نباید نقد کرد ، مثل این است که در زمان پیامبر ، به پیامبر میگفتند ، همه مردم بت پرست هستند و تلاش شما بی فایده است !!! البته تلاش سیزده ساله اول پیامبر کاملا بی فایده بود ، تلاشش فقط وقتی فایده دار شد و نتیجه داد ، که دست به شمشیر برد ، و سیاست و مکر را وارد دین کرد ، و الله یش شد بهترین مکر کننده ، و بهترین انتقام گیرنده . اما یکی مثل من هرگز قصد این رو نداره که بگه با زور می بایست اعتقادات مردم را عوض کرد . اصولا بحث بر سر عوض کردن اعتقادات مردم نیست . مگر در غرب مردم بی اعتقاد هستند ؟؟؟ در همین مستند ریچارد داوکینز ، گفته میشود ، که چهل درصد مردم امریکا باور دارند که دنیا ده هزار سال پیش خلق شده است « طبق باور انجیلی » حالا شما میگویید چون همه باور دارند دنیا ده هزار سال پیش خلق شده ، پس ما دیگر سکوت کنیم و هیچ نگوییم ؟؟؟ یعنی اگر اکثریت جاهل بودند ، اقلیت باید سکوت کند ؟
اینهایی که در اطراف موسوی و کروبی جمع شده اند ، یکیش خود من ! هر کی دلیل خودش را دارد . من احساس خفقان میکنم ، و فکر میکنم با آمدن اینها ، اندکی فضا باز تر بشود . بنده که آرمانگرا نیستم ، بگویم ظرف چند سال ، همه مردم ایران عوض شوند ، و شبیه من فکر کنند . همینکه اندکی آزادی بیان گسترش پیدا کند خودش بسیار خوب است . ولی نه با اعتقادات موسوی و نه کروبی ، به هیچ وجه موافق نیستم . اما با سیاستی که در پیش گرفتند ، برای جامعه فعلی ایران موافق هستم . بنابراین اینها را از هم جدا کنیم . متاسفانه درک شما از واقایع آنقدر نازل و عقب مانده است که فکر میکنید هر کسی دنبال رو سیاستهای یک روحانی بود به دلیل اعتقادات آن روحانی است . خب دوست عزیز ، بین کروبی ، موسوی ، خاتمی ، شبستری ، کدیور ، اشکوری ، ... تا مصباح یزدی ، احمد خاتمی ، همدانی ، ازه ایی ... زمین تا آسمان فاصله است . اینها حقیقتا یکی هستند ؟؟؟
دون کیشوت کسی است که فکر میکند اکثریت مثل او فکر میکنند ، و ظاهرا شما فکر میکنید چون خودتان به دلایل اعتقادی و دینی دنباله رو کروبی و موسوی هستید ، ...
دیگران نیز چنین هستند . اما من حداقل تفکرات خودم را در اقلیت میدانم . فکرش را بکنید صادق هدایت یک روز میگفت : حرفهای مرا دویست سال دیگر می فهمند ! یعنی هدایت باور داشت که در اقلیت محض قرار دارد . و ما پیش بینی او را در داستان حاجی آقا ، دیدیم . پیش بینی انقلاب اسلامی ، در این کتاب ، که مو به مو اجرا شد . و روحانیان به حکومت رسیدند .
شاید در آن زمان شخصیتهایی مثل شما ، صادق هدایت را با دون کیشوت قیاس میکردند ! به قول شاعر :
متهم گشتم میان خلق من
فعل خود بر من نهد هر مرد و زن
قیاس اقای توکلی و پیامبر اسلام ، صرفا به دلیل واکنش به تحریکات روزنامه کیهان بود . روزنامه کیهان میگوید اینها چه مبارزانی هستند که اینقدر ترسو هستند که با لباس زنانه فرار میکنند . از انجایی که این روزنامه در هر شماره ، و به صورت سیستماتیک ، به قضیه امام علی و جنگ صفین و نهروان و جمل ، می پردازد . و معمولا این سه جنگ را با دوران کنونی قیاس میکند . اینجانب هم خواستم یک قیاس دینی بکنم . اگر برای شما دین اسلام مقدس است . برای من آزادی و مردمسالاری مقدس است . اگر دین شما صد و بیست و چهار هزار پیامبر دارد . دین من هم هزاران پیامبر دارد که یکیش همین آقای مجید توکلی است . اگر پیامبر شما از ترس جان ، یا هر حکمتی که اسمش را بگذارید یک شب کسی دیگر را جای خود میگذارد و فرار میکند . پیامبر منهم ، از ترس جان یا هر حکمت دیگری ، قصد میکند که از دست جانیان فرار کند . حالا چه بالباس مبدل ، چه بی لباس مبدل .
این قیاس کجایش توهین است ؟ اگر توهین است اول شما به مقدسات من توهین کردید ! چرا مقدسات شما دارای مصونیت است ولی مقدسات من نیست ؟ چه چیز میگوید حق با شماست و با من نیست ؟ مگر پیامبر شما نمیگوید من بشری مثل شما هستم ؟ پیامبران من هم همگی میگویند بشری مثل شما هستیم ! مگر پیامبر شما برای عدالت نیامده است ؟ پیامبران من میگویند ، عدالت بدون آزادی یک سراب بیش نیست ! مگر پیامبر شما در راه عقیده اش مبارزه نکرد ؟ پیامبران من نیز مبارزه میکنند .
تا وقتی شما اجازه توهین دارید ، منهم دارم . مگر اینکه شما پیامبر خود را برتر و مقدس تر بدانید . که البته منهم پیامبران خود را برتر و با فضیلت تر از پیامبران شما میدانم .
متوجه منظورم هستید ؟
Lm
هنوز پای جماعت اسلامیست و ذوب شده در ولایت و سایر اذناب و ذئاب به قطب جنوب باز نشده، لذا خطری نیست!
اگر هم اشاره به "رودرانر" و "کایوتی" داری که بیشتر به compliment می ماند!
اگر فرض بر چادر به سرگذاشتن باشد، چطور نتیجه گرفته شد که طرف "اواخواهر" و "الدنگ" بوده؟
معنی "اواخواهر" رو پیدا نکردم ولی الدنگ رو اینجا معنی کرده.
شاید منظورت از "اواخواهر" چیزی مشابه Egodystonic sexual orientation بوده! اونم به این سادگی ها مشخص نمیشه!
پدوفیلیا (Pedophilia): یا بچهبازی شامل تحریک شدن مکرر جنسی و یا احساس نیاز و هوس کردن و برانگیخته شدن احساسات جنسی در قبال کودک و یا کودکان است. بیمار پدوفیل باید بیش از ۱۶ سال سن داشته باشد و تحریک جنسی عموما مربوط به کودک ۱۳ یا کم سن و سال تر باشد. اختلاف سنی بین بیمار و شخص محرک باید حداقل ۵ سال باشد تا شامل تعریف پدوفیلیا بشود.
آقای خمینی که زمانی infantophilia (شهوترانی و احساس و فانتزی جنسی داشتن نسبت به اطفال عموما کمتر از 3 سال) را نیز مجاز می دانسته اند.
وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِن نِّسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُوْلَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا
و آن زنان شما كه از خونديدن [ماهانه] نوميدند اگر شك داريد [كه خون مىبينند يا نه] عده آنان سه ماه است و [دخترانى] كه [هنوز] خون نديدهاند [نيز عدهشان سه ماه است] و زنان آبستن مدتشان اين است كه وضع حمل كنند و هر كس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد (۴)
آیه 4 سوره ی طلاق
وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ = و [دخترانى] كه [هنوز] خون نديدهاند = هنوز پریود نشده اند
با توجه به این آیه قرآن، دختر "پریود نشده" را هم میتوان ...
مولن جان این رو هم در نظر بگیر که رسول الله با این کار شاید قصد ملغی کردن یک سنت اعراب را داشته. همانطور که با آلت مبارکشان (ماجرای زید و زینب) سنت شکنی کرده اند این مرتبه هم قصد داشتند این سنت اعراب که بعضی می گویند فرار را نشانه ی ترس و دور از مردانگی می پنداشته اند را ملغی کند. در حقیقت ایشان با این عمل گفته اند که مرد بودن به آن نیست که عرف آن موقع اعراب می پنداشته است.
معراج نامه ابن دیلاق (ذبیح بهروز).
"معراج نامه ابن دیلاق" کتابی است که سال ها پیش در زمان حکومت رضا شاه پهلوی به چاپ رسید و ممنوع شد. نتیجه این ممنوعیت، نایاب شدن کتاب بود. اکنون از این کتاب تنها چند نسخه در دست است. نسخه حاضر متن بازنویسی شده آن می باشد. معراج نامه حکايتی از معجزه نشده ای دارد که بر اساس آن در حالی که محمد در خانه ی يکی از زنان خود به نام "ام هانی" بر بستر نرم غنوده است، جبرئيل با خری که بهروز اورا "خرفرشته" می خواند به در خانه ظاهر می شود و ...
گر بر سر زين آن نيشينى
دروازهٔ آسمان ببينى
این بیتش تلمیحی داره به بیت سعدی که میگه:
...... دروازه ی کازرون ببینی
m78
خوب من برگشتم. از بعد از آخرین نظر من طبق معمول دین ستیزان که در بحث منطقی شکست خورده اند، بساط مسخرگی و لودگی بر پا شده در خور صرف وقت گرانمایه و پاسخگویی نیست.
من جمع بندی می کنم و همگان رو به خدا می سپارم:
جناب مولن روژ، دو تا ادعا مطرح کردید مبنی بر پدوفیلی و تجاوز رسول گرامی خدا. بطلان هر دو رو با شواهد و قراین و استدالات محکم و شما در جواب موضوع بحث سپر انداخته و سکوت پیشه کردید. در عوض با از این شاخه به اون شاخه پریدن سعی در عوض کردن موضوع و پرداختن به بحث سیاسی روز کردید. اینقدر هم مظلوم نمایی نکنید. نظرات شما پر از توهین های مستقیم به بزرگان مذهبی است. مثلا آیا استفاده از لغاتی مانند عقده ای، هوسران، جنایت کار و ... رو توهین نمی دونید؟ پس اشک تمساح بیمورد نریزید.
moulin-rougr
افسوس من در این است که شما حتی دفاع از دین را هم بلد نیستید . چون اصولا نه قرآن را خوانده اید و نه نهج البلاغه . اما متاسفانه به شکل کورکورانه پیروی از چیزی میکنید که علمی بر آن ندارید . از طرفی استدلالهای شما را فقط یک نفر میپذیرد انهم خود شما هستید . به هر حال من که نمیتوانم تا قیامت برای شما استدلال بیاورم چرا که مخاطب من در این سایت فقط شما نیستید . شما یکی از مخاطبان هستید ، مثل بقیه . من نظریاتم را میگویم ، شما هم انتقادهایی میکنید . حق انتقاد دارید ، هر چند فحاشی هم میکنید ، و انتظار دارید کسی جواب ندهد . من برای شما گزارش تخلف رد نکردم ، هرچند شما چنین کردید . میتوانستم گزارش تخلف رد کنم ، و حرفهای رکیک شما را گزارش دهم . اما حقیقتا اینجا انقدر مخاطب زیاد است که شما در آن گم هستید . اینجا دم از ایمان میزنید ولی من به خوبی میدانم که چگونه شک همه وجود شما را فرا گرفته . و مدام در فکر این هستید که چگونه برای این سوالات سخت پاسخی پیدا کنید . وقتی ناتوان میشوید ، پاسخی سرهم بندی شده ابداع میکنید . تعصب و تلقینی که از کودکی به شما شده نمیگذارد که واقعیتها را آنطور که هست ببینند . اگر من برخی اعمال پیامبر را بدون اینکه از پیامبر نام ببرم ، به اسم یک فرد ناشناس اینجا عنوان کنم . و بگویم شخصی به نام ایکس ، فلان کار را کرد ، خود شما میایید جنایتکار و پدوفیل خطابش میکنید . اما مشکل بر سر اسم است .
اختلاف خلق از نام اوفتاد
چون به معنا رفت آرام اوفتاد
تو به جای اینکه حرفهای منو نقد بزنی ، مدام خودم رو نقد میزنی . این شیوه اسلامگراها است . مخاطب رو تخریب کن . از انتقادهاش فرار کن . انقدر کیهان خوندم که دیگه این شیوه های تخریبی رو کاملا حفظ هستم . هر طور دوست داری عمل کن .
گر دو سه احمق ترا تهمت زند
حق برای تو گواهی میدهد .
لاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُواْ السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۴۰﴾
اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد قطعا خدا او را يارى كرد هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند او را [از مكه] بيرون كردند و او نفر دوم از دو تن بود آنگاه كه در غار [ثور] بودند وقتى به همراه خود مىگفت اندوه مدار كه خدا با ماست پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهيانى كه آنها را نمىديديد تاييد كرد و كلمه كسانى را كه كفر ورزيدند پستتر گردانيد و كلمه خداست كه برتر است و خدا شكستناپذير حكيم است (۴۰)
توبه
این آیه مربوط به پنهان شدن پیامبر اسلام و ابوبکر در غار ثور است . البته نامی از ابوبکر برده نشده ، ولی گفته شده نفر دوم . در بالاترین بر سر درست یا غلط بودن موضوع غار و عنکبوت بحث شده بود . که این آیه میتوانست به بحث کمک کند . در این آیه ظاهرا پیامبر به ابوبکر دلداری میدهد و این نشان میدهد که ابوبکر هم دچار ترس یا یاس شده بوده است .
دوست عزیز من دین حکومتی را نقد میزنم . اینطور نیست که در زندگی عادی از مسلمان یا مسیحی و یا یهودی ، بدم بیاید یا با آنها دوستی نکنم .
من یا بهتر بگویم تفکراتی شبیه من ، ضد عقیده ایی مذهبی یا غیر مذهبی نیستیم . من منتقد ایدئولوژی حکومتی هستم که آزادی و مردمسالاری را از مردم سلب کرده است . حالا اگر حکومت کمونیستی یا سوسیالیستی بود ، مطمئنا منتقد کمونیزم و سوسیالیزم میشدم . نقد دین در شرایط فعلی یک جبر است . دین قسمتی از حکومت و قوانین مجازاتی کشور شده است . در واقع ما در حال نقد قسمتی از حکومت و قوانین آن هستیم که فکر میکنیم و بلکه مطمئن هستیم که برای جامعه مضر است .
زندگی شخصی پیامبر اسلام ، جزیی از قوانین و فرهنگ مردمی شده است . شما ببینید ، حضرت عیسی اصلا ازدواج نکرد ، همین ازدواج نکردن شد الگوی بسیاری از مسیحیان ، شد یک ارزش . حضرت محمد با یک بیوه زن چهل ساله ابتدا ازدواج کرد ، باور کنید اگر دیگر ازدواج نمیکرد ، این میشد الگوی بسیاری از مسلمانان که ازدواج با بیوه زنی چهل ساله را مقدس می شمردند . ولی در عوض بعد پیامبر اسلام با دختری نه ساله ازدواج میکند ، و سن بلوغ دختر در نه سالگی بین جامعه مسلمان تثبیت میشود . حالا این اقای منوچهر میگوید در این سن مثلا عایشه بلوغ فکری داشته است . ولی همین عایشه در بین سن سی سالگی تا چهل سالگی ، وقتی در جنگ جمل با حضرت علی درگیر میشود ، حضرت علی ایشان را که ام المومنین بودند ، « ناقص العقل » میخوانند . چطور ممکن است یکی در سن حدود چهل ناقص العقل باشد ، ولی در نه سالگی بلوغ فکری داشته باشد ؟ ... شاهد دیگری که میتوانم در مورد تعصبات مذهبی بگیرم ، همین بار دار شدن خدیجه در سن حدود شصت سالگی است . مسلمانان باور دارند که زنان سیده تا سن شصت سالگی یائسه نمیشوند ، چرا ؟ چون اعتقاد دارند خدیجه تا شصت سالگی یائسه نشده ، پس تمامی سیده ها دیگر یائسه نمیشوند !!!
متوجه منظورم هستید ؟ تمامی روشهای زندگی این پیامبران قسمتی از زندگی مردم شده . حتی قسمتهایش که بسیار مضر و گاه اصلا غیر واقعی و خرافات است . پس نقد دین یک الزام است . دهها مثال دارم که در این مختصر نمی گنجد ، از سنت های اسلامی بدتر هم نزد دیگر ادیان است . که بسیار مضر هستند ، بنابراین ما با اعتقاد مضر مخالف هستیم حالا چه دینی چه غیر دینی . و خصوصا با دین حکومتی که مایه سلب آزادی و مردمسالاری و عدالت شده است .
با تشکر از نظر شما
انتهای بحث
در اینجا لازم میدونم بگم بحث بالا توسط کاربرای دنباله انجام گرفته نه توسط من وهر گونه حرف زشت و ناپسندی رو من ننوشتم با این حال بخاطر درج شدن در اینجا از همه معذرت میخوام .
نوشته شدن در اینجا دال بر تایید هیچ کس نیست
m78
a98
lib
Lm
همه کاربرهای دنباله هستند و من خلاصه شده نام آنها رو نوشتم
و در آخر بحث کامل رو میتونید از اینجا بخونید
http://donbaleh.com/link/191125
موفق و پیروز باشید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر